کد مطلب:153959 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

در آخرین نفس سفارش رهبر
مسلم بن عوسجه لحظات آخر عمر خود را می گذرانید كه حبیب بن مظاهر همراه امام (ع) بر بالینش آمد و گفت: مرگ تو بر من گران است تو را به بهشت بشارت باد اگر نبود كه من هم پس از ساعتی به تو ملحق خواهم شد دوست داشتم كه به آنچه قصد انجام آن را داری به من وصیت كنی تا رعایت حق قرابت و دین را كرده باشم اما به یقین می دانم كه لحظه دیگر من هم كشته خواهم شد و به تو ملحق می گردم مسلم بن عوسجه با صدای نحیفی گفت: بل انا اوصیك بهذا.

خدا ترا بشارت به خیر دهد من تو را وصیت می كنم به این مرد (اشاره به امام حسین علیه السلام نمود) كه تا جان در بدن داری او را یاری نمائی.

حبیب بن مظاهر گفت: به خدای كعبه سوگند كه جز این نكنم و دیدگانت را به انجام این وصیت روشن گردانم، در این هنگام مسلم بن عوسجه جان به جان آفرین تسلیم نمود، یاران امام نعش او را برداشتند و در خیمه شهیدان گذاردند [1] .


[1] همان مدارك قاموس الرجال ج 8/ ص 485.